پایان هفده ماهگی

گل قشنگم سلام هفده ماه از ورودت به زندگی ما میگذره الان هفده ماهه که دنیای منو بابا زیباترو رنگیتر شده الان هفده ماهه که منو بابا تمام عشقمونو نثار وجود نازنینت میکنیم تا بدونی چقدر دوستت داریم و بدون تو ما هم نیستیم ..
پسر مامان تقریبا دندونات داره کامل میشه از وقتی شربت سندروس میخوری هم اشتهات خوب شده هم خوابت هم شاداب تری خداروشکر طعمشم دوست داری برعکس قطره اهن که اصلا نمیخوردی..
البته شربت خوریتم برنامه داره ها اول میشینی تو سینک ظرفشویی با بابا یکم اب بازی میکنی بعد مبگی بابا به به..
تو حرف زدنم کلی پیش رفت کردی بلافاصله هرچی میشنوی تکرار میکنی..
بازی هایی که دوست داری:
گل یا پوچ ، تو هو مثل ما سعی تو پنهون کردن گل تو دستت داری بعد دستاتو میاری جلو میگم اینه میگی نه ایناهاش..
کدو کدو. کلاغ پر. ماشین بازی مخصوصا با دایی ماشیناتونو میارید و باهم بازی میکنید.. توپ بازی . اب بازی . رقصیدن و بشکن زدن تاب و سرسره و..
دیشب با عمو مرتضی اینا رفتیم شهربازی کلی بازی کردی خیلی خوش گذشت یه چیز جالب این بود که با موزیک در حال پخش میرقصیدی میچرخیدی و بشکن میزدی و وقتی کشتی سبا بالا پایین میرفت تو بر مبگشتی بهش نگاه مبکردی باهاش بلند میشدی میشستی و همزمان دستاتم بالا پایین میبردیو با مردم تو کشتی جیغ میکشیدی میخندیدی..
حس مالکیتو خوب درک میکنی وسایل و لوازم شخصی خودتو میشناسی به لوازم دیگران دست نمیزنی
خلاصه خیلی اقا شدی پسرم