شکست پروژه..
سلام پسرم..
متاسفانه یا خوشبختانه پروژه ای که پست قبل راجع به ان با هم حرف زدیم با شکیت مواجع شد
چون نه من طاقت نگاه های مظلوم و پر خواهش و بوسه های از رو التماستو داشتم نه اطرافیان
مخصوصا عمه ها که کلی غر زدن :هنوز زوده گناه داره چطوری دلت میاد.
خلاصه همین باعث شد اقا پسر دوبار شیر بخوره..
ناگفنه نمونه دایی جون محمد رضا کوچولو هم کلی گریه کرد اجی این پرهارو بکن بذار امیر جونم
شیر بخوره انقدر بهونه گرفت تا بلاخره کندم اونم یه لبخند به نشونه پیروزی زدو رفت تورو اورد گفت
امیر جونم بیا شیر بخور دیگه مو نداره..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی