یه ماه رمضون دیگه گذشت...
یه ماه رمضون دیگه گذشت پسرم یعنی دومین ماه خوب خدا با وجود نازنین تو عزیزم..
دلم براش تنگ میشه واسه سحرا و افطاری درست کردنا و...
واسه شبای قدر واسه مسجد رفتنامون..
واسه پارک رفتنای اخر شب ..
واسه برنامه ماه عسل حتی..
خدا جونم میدونم شاید بازم ادم نشدم اونی که می خوای نیستم هنوز ،اما خودت کمکم کن .. کمک کن
تا بتونم حداقل مادری باشم که فردا امیرعباس وقتی بزرگ شد از اینکه منو مادر خودش خطاب کنه احساس
شرمندگی و خجالت نکنه.. مادری باشم بتونه بهم اعتماد کنه تو راهی که میخواد در پیش بگیره ..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی