امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره
آیلی کوچولوآیلی کوچولو، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

❤از وقتی که تو اومدی... ❤

در احوالات پسرکم

1391/11/3 17:33
نویسنده : مامان الی
212 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقته از کارهای امیرعباس گلم چیزی ننوشتم دلم میخواد یکم امروز از کارایی که بلده و انجام میده بگم

بازی و تفریح:

لی لی لی لی حوضک : خیلی دوست داره اما هیچوقت دستاشو به من نمیده تا بازی کنیم دوست داره من رو دست خودم بخونم شعرشو اونم بخنده و دست بزنه..

کلاغ پر: همینکه میگم کلاغ پر انگشت اشاره کوچولوشو میاره جلو رو زمین بعد به سرعت دست میزنه نمیذاره بقیه اش رو بخونم.

برنامه کودک: دس دسی، با ما بیا ، عمو پورنگ و از همه بیشتر عاشق چهره پنگوله..  موقع تماشای تلویزیون و برنامه کودک با بچه ها میخنده دست میزنه اخر برنامه هم بای بای میکنه.

دایره لغات و کلمات:

ماما *   بابا  *  ددر  * دا (دایی)  *  به به *  جی جی * ای جیه (این چیه) * نه(گاهی استفاده میکنه) فعلا همینا یادمه اگه چیزی یادم بیاد اضافه میکنم.

حرکت و فعالیت:

حسابی چهار دست و پا میره کل خونه رو فتح کرده جایی که خیلی دوست داره کنار میز تلویزیون و اشپزخونه است. حسابی بهش خوش میگذره وقتی میره تو اشپزخونه از کارای مورد علاقه اش پرتاب گویه(تمام سیب زمینی و پیازهارو از جاشون برمیداره پرت میکنه تو خونه و اشپزخونه وقتی برای اشپزی بهشون نیاز داشته باشم باید از زیر کابینتها با کمک کفگیرو جارو .. در بیارمشون.)

پسرکم تو بالا رفتن از سکوی اشپزخونه حرفه ای شده اما یکم تو پایین اودن گیر داره . از درو دیوارو خلاصه هرچی که دم دستش باشه میگیره و می ایسته اما از راه رفتن خیلی ترس داره دستشو سمت نزدیکترین کس دراز میکنه تا کمکش کنه تو راه رفتن وقتی توجهی نبینه شروع به جیغ زدن میکنه البته با کمک اشیا راه میره حتی اگه فقط یه انگشتشم تو دستمون باشه میتونه راه بره اما نمیدونم چرا میترسه به تنهایی اینکارو کنه اینم بگم اگه حواسش پرت باشه راه میره..

روی زانوهاش میشینه دستاشو بالا میبره اواز میخونه و میرقصه، پسر قرتی مامان با شنیدن صدای موزیک با پاهاش ریتم میگیره و شروع به رقصیدن با پا میکنه وقتی ایستاده انگاری تو زانوهاش فنر باشه با اهنگ بالا و پایین میشه..

همچنان عاشق غذا خوردنه اما نمیدونم چرا تپلی نمیشه.. دوست داره حتما سر سفره با جمع غذا بخوره اگه سفره باز باشه همه سر سفره من به اون بیرون سفره غذا بدم نمیخوره با جیغو داد میره سمت سفره میشینه کنار جمع.. عاشق اینه که خودش غذا بخوره اما من زیاد دوست ندارم دلم میخواد تمیز غذابخوره بیشتر خودم بهش میدم.

دخل همه کشوهارو اورده روزگار دستگاه DVD رو هم سیاه کرده بس که دکمه هاشو فشار میده صداشو کم و زیاد میکنه و..

پسرک مامان عاشق حرف زدنه تلفن گوشی موبایل اگه دم دستش باشه بر میداره میذاره سمت گوشش و شروع به حرف زدن میکنه با زبون شیرین خودش البته صداهای مختلفی هم در میاره گاهی صداشو نازک میکنه گاهی هم کلفت وقتی دارم با تلفن صحبت میکنم گوشیرو بزور از من میگیره و خودش شروع به حرف زدن میکنه تا ازش نگیرم ول نمیکنه تازه هراز چندگاهی گوشیرو دم گوش من میذاره تا منم حرف بزنم بعد دوباره میبره سمت گوش خودش..

خدا نکنه بابایی پشت کامپیوتر بشینه همینکه کیسرو روشن میکنه تو خواب نازم باشه بیدار میشه و خودشو به سرعت به بابا میرسونه شروع میکنه به فشار دادن دکمه های کیبرد..

فعلا اینارو داشته باشید تا بعد فعلا خوابیده من برم یکم درس بخونم..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)