امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره
آیلی کوچولوآیلی کوچولو، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

❤از وقتی که تو اومدی... ❤

بیماری و زیارت

1391/6/19 18:53
نویسنده : مامان الی
192 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرک ناز مامان سلام گل قشنگم بذار برات از روزهایی که نبودیم بگم ار اتفاقاتی که برامون افتاد،

تلخ و شیرین که البته شیرینیاش بیشتر بود..

 سه شنبه ٧ شهریور با عمه ها و عمو مرتضی اینا تصمیم گرفتیم بریم قم و جمکران واسه زیارت، تو

یکم تب داشتی من فکر میکردم به خاطر دندوناته اما کم کم تبت شدید تر میشد منم ترسیدم به بابا

گفتم من وامیرعباس نمیاییم میریم خونه مامانی تا صبح بریم دکتر اما بابا گفت نه بیایید ان شاءالله چیزی

نیست و خوب میشه بهت قطره تب بر میدادیم اما فایده ای نداشت ..خلاصه ساعت تقریبا ٩ شب بود که

راه افتادیم و ساعت ١١ قم بودیم رفتیم زیارت حضرت معصومه (س) شما برای اولین بار بود که میرفتی

زیارت (قم) منم اخرین بار که رفته بودم تورو ٦ ماهه باردار بودم واسه همین زیارت خیلی بهم مزه داد..

بعدش رفتیم جمکران اونجا شام خوردیم نشستیم تو حیاط مسجد اونجا کلی دعا کردم واسه همه..

پسرک قشنگم زیاد سرحال نبود اخه تبش هی بالاتر میرفت( الهی مامان برات بمیره)، تا نماز صبح اونجا

بودیم توام بیحال تو بغل من همش در حال خواب و بیداری.. بعد نماز حرکت کردیم سمت خونه ساعت

٨ صبح رسیدیم خونه تب توام خیلی بالا بود. تصمیم گرفتیم که ببریمت دکتر اما دکترت ساعت ٩.٣٠ میومد

گفتیم یه ساعتی بخوابیم بعد بریم توام رو دست من خوابیدی یه دفعه دستم سوخت از گرمای شدید

بیدار شدم الهی بمیرم که انقدر تبت بالا رفته بود سریع بابارو بیدار کردم گفتم امیرعباس داره تو تب

میسوزه زنگ زدیم دکترت و وقت گرفتیم رفتیم مطب دکتر بعد معاینه گفت علائم عفونت پیدا نکردم

نمیدونم چرا تبش انقدر بالاست شاید عفونت تو مغزشه یا اینکه یه تب ویروسیه و بعد سه روز خوب

میشه اما باید سریعا ببرید بیمارستان کودکان واسه انجام ازمایش.. خلاصه رفتیم بیمارستان ازمایش و

معاینه و .. تا ١٢ شب بیمارستان بودیم مامانی و بابایی برای منو بابا شام اوردن (البته شام بهونه بود اونا

نگران تو بودن اخه تنها نوه اونایی شما عزیزم) بالاخره جواب ازمایشو گرفتیم گفتن که خدارو شکر چیزی

 نیست فقط یه تب ویروسیه زود خوب میشه فقط تب بر بدین بهش. خدارو شکر فرداش شما تبت

اومد پایین و دوباره شدی گل پسر نازو شادو شیطون خودم وکلی بازی کردی و خندیدی.

راستی وزن ٦.٥ ماگی شما ٨کیلو و١٥٠ گرم بود قدتو نگرفت دکتر برنامه غذایی ٨ ماهگیتم داد..

 

پسرکم زیارت قبول!

جمکران

پسرکم تو آزمایشگاه بیمارستان کودکان بغل بابا مصطفی.

ازمایشگاه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

شهرشهرزاد
21 شهریور 91 19:45
آخییییییییییی طلفکی انقذه دلم کباب میخواد یه نی نی مریض میشه خدارو شکر که حالش خوب شد


منم کلی ناراحت میشم ان شاءالله هیچ بچه ای مریض نشه
مریم مامان عسل
25 شهریور 91 1:12
زیارت قبول عزیزای من.


قبول حق عزیزم