۱۳ فروردین..
۱۳ بدر با مامانی و بابایی و خاله ها و عمه لیلای من رفتیم بوستان شقایق خیلی خوش گذشت بابا جون زحمت نهارو کشید شما هم کنارش نشستی هرچی بابا کباب میکرد امیرعباس میخورد
اینم داداش گلم محمدرضا و دایی کوچولوی امیرعباس
بعد کلی توپ بازی خوابیدی..
داری با بابا تاب تاب بازی میکنی و درحال خوندن تاتاعبوو هستی..
از چپ به راست: رضا پسر عمه من. هادی پسر عمه رضا و محمدرضا جونم..
امیرعباس موتورسوار
امیر درحال بازی کردن با عشقش: همسر خاله الهه.
خواب بعد نهار:
بعد از ظهر بعد از کلی بازی کردن خوش گذروندن اش رشته خوردیمو سبزه گره زدیمو برگشتیم خونه..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی