دانشگاه و مهد بعد عید..
بعد عید دوهفته باقی مونده رو بازم با هم رفتیم دانشگاه اما سودابه جون گفتند که دیگه نمیتونن ۳تا۵ مراقب شما باشند منم که تو هفته دوروز اون ساعت کلاس داشتم تصمیم گرفتم از اردیبهشت بذارمت پیش مامانی واما اولین یکشنبه بعد عید با خودم بردمت سر کلاس پسر خوبی بودی یه ساعت خوابیدی و نیم ساعت واسه خودت بازی کردی استاد مقدسی هم کلی ازم تشکر کرد که با شما اومدم سرکلاسو از درسم نزدم..
بعد بابا با موتور اومد دنبالمون تا خونه شما رو موتور خواب بودی..
اخرین عکسات از دانشگاه:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی