چهارده ماهگی..

گل پسر مامانی سلام..

بذار قبل اینکه نوروزنامه سال 92 رو به ثبت برسونم برات از چهارده ماهگیو بزرگ شدنت بگم .

گل قشنگم یگانه پسرم! ورودت به سومین ماه از دومین سال زندگیت رو تبریک میگم.

پسرکم 20 فروردین چهاردهمین ماهگرد به دنیا اومدنت بود مبارک باشه عزیزم !! ان شاءالله 140 ساله شی..

صبح سه شنبه از خواب بیدار شدم چون وقت دکتر داشتی برای چکاپ، دیگه دانشگاه نرفتم شما رو اماده کردم بعد با هم رفتیم پیش دکتر خدارو شکر گوش شیطون کر بعد چند ماه وزن نگرفتن بالاخره عددصحیح وزنت دو رقمی شد (١٠) قدتم به گفته دکتر خوب بود (٧٥)..

خانم دکتر سفارش کردند که زیاد بهت برسم شیرینیجات و بستنی بهت زیاد بدم و ..

بعدش موقع برگشت رفتیم خونه خاله فهیمه دوست مامان تا به نی نی کوچولوش النا جون سر بزنیم که خداروشکر حالشون خوب بود اونجا کلی بازی و شیطونی کردی ، وقتی برگشتیم خونه هوا خیلی گرم بود شما هم کلی عرق کرده بودی با همکاری زن عمو افسانه یه لگن بزرگ اب ولرم گذاشتیم تو حیاط و شما کلی توش اب بازی کردی خیلی ذوق کرده بودی اخه اولین بار بود این کارو میکردی، بعدش بردمت حموم و خوابوندمت وقتی بیدار شدی با امیرحسین رفتی خونه باباحشمت یه 2 ساعتی بازی کردی تقریبا ساعت 10 شب با عمه فاطی اومدی خونه.

 پیشرفت پسرم در چهارده ماهگی:

به سرعت برق میدوی.

حسابی از پله بالا میری..

عاشق توپ بازی و کفش پوشیدنی..

خیلی ناز بوس میکنی ..

به کفش و دمپایی میگی : بپوشژ (وقتی میگم امیرعباس دمپایی، سریع میگی بپوشژ) تو خونه هم همش با دمپایی راه میری..

بده، بییر:بگیر ، به به:١.توپ ٢.آب ٣.هاپوو کلا حیوانات که فقط هر بببه که میگی یه کوچولو فرق داره مثلا ب در اب تشدید دارهو..

وقتی میریم بیرون دیگه دوست نداری تو بغل یا کالسکه باشی حتما باید خودت را بری ...

بابایی رو خیلی دوست داری..

واما عکس:

میخورم شیرو میشم شیر...

بعد از خوردن غذا مسواک فراموش نشه..

پا تو دمپایی یا همون بپوشز بزرگترها.؟؟!!

این همون عکسیه که قرار بود بعنوان عکس شما با سفره هفت سین توی مهدکودک باشه

اما از شواهد ظاهر تو عکس وگفته مربی شما همکاری نکردی و این شد .. بازم بامزه است .

قربون چشمای گریونت بشم من مامانی..