امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
آیلی کوچولوآیلی کوچولو، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

❤از وقتی که تو اومدی... ❤

پسرم عاااشقتم الهی شکر ک دارمت😍😍😍😍

پسر یعنی یه اتاق پر از توپ و تفنگ و ماشین اتاقی پر از رنگهای آبی و سبز و قهوه ای پسر یعنی کله گفتن و سر زدن به هم و گفتن آخ هم زمان پسر داشتن یعنی کلاه و کفش های اسپرت کوچک یعنی کروات و پاپیون و کت ها و کفش های چرم مردونه سایز کوچک پسر یعنی عاشق موزیک و موسیقی بودن یعنی پسرونه رقصیدن و گفتن آهههه بیا اوه و کلی صداهای پسرونه ی دیگه موقع شنیدن آهنگ و سر و گردن چرخوندن پسر یعنی رقص هلکوپتری و رپی یعنی عاشق آهنگ های ریتمیک خارجی بودن پسر یعنی یه کمد پر از لباسهای پسرونه و شلوارک و شلوارهای بگی و رپی و لباسهای طرح بن تن و بت من و انگلی برد و باب اسفنجی پسر داشتن یعنی دست نوازش کشیدن محکم رو صورت مادر و گفتن نازززززززززززززززی پسر یعنی محبت کردن ...
9 مرداد 1396

روزهای خوب

امیرعباس خوشگلم سلام😚 پسری قشنگم دیگ داری برای خودت مردی میشی ..آقا حرف گوش کن با نمک و شیطون و دوست داشتنی.. ب امید خدا امسالم ک باید بری پیش دبستانی..  امیرعباس مامان نی نی تو راهی رو خیلی دوس داره همیشه ام حواسش ب مامانش هست الهی فدات بشم خیلی تو خونه کمکم میکنی واقعا خدارو شاکرم ک دارمت دردونه من .. راستی امیرجونم بالاخره همونی شد ک تو میخواسی چن روز پیش رفتیم سونو و خانم دکتر گفتن که نی نی توراهیمون دختره و تو چقد خوشحال شدی الهی فدای مهربونیت داداش بزرگه😍😍😍😍 میام باز و از حال و هوای این روزهامون مینویسم 😚  
2 ارديبهشت 1396

امیرعباسم دیگه تنها نیستی

سلام سلااااام  به امید خدا ۶ ماهه دیگه خدا ب امیر عباسم ی خواهر یا برادر میده الهی شکر .. امیدوارم سالم و سلامت دنیا بیاد .. پسرکم خیلی خوشحاله ازین بابت و دلش ی خواهر میخواد .. دوست جونیا برامون دعا کنید 🙏🙏🙏
16 بهمن 1395

سلام

دوستای گل منو امیرعباس سلآام اومدم بگم لکنت امیرعباس خوب شد به لطف اموزشی که تو بک کتاب خوندم اموزش آیینه درمانی .. ازش میخواستم هر کلمه ای که نمیتونه روان تلفظ کنه تو آیینه برای خودش بگه اونم از این بازی خوشش اومد انقدر اینکارو کرد تا اینکه دوباره تمرکزش تو حرف زدن بدست اورد و خوب خوب شد خداروشکر... ده روز پیش برای چکاپ بردمش پیش دکتر کرامتی که ابشون گف کمبود ویتامین و کلسیم داره و کمی کمبود وزن و قد که دوتا شربت دادن یکی کلسیم و یه مولتی ویتامین و قطره اهن که دارم میدم بهش و خداروشکر رشد موهاش و وزنش بهتر شد و دکتر گفتن که بعد اتمام داروها به مدت دوماه غذای اصلی امیرعباس در روز ۴ لیوان شیر پرچرب صد گرم یکی از مغزها و یک لیوان ابمیوه طبیعی ن...
29 مهر 1393

خیلی نگرانم

دوستای خوبم سلام خیلی نگرانم کمکم کنید.. امیرعباس خیلی خوش سخن بود و کامل و واضح و به قولی مثل بلبل صحبت میکرد.. الان چند روزه نمیدونم چرا لکنت گرفته تو یه جمله دو یه تا کلمه روتقریبا ۵ بار تکرار میکنه تا بقیه جمله رو بگه ترو خدا کمکم کنید نگرانشم.. ادرس و شماره دکتر خوب دارید برام بذارید.. پسر خوش سخنم چشم خورده خداااا. 
11 مهر 1393

نبودنت را به سوگ نشسته ایم...

رفت و گلستان دلم خار شد......شام سیه باز پدیدار شد رفت و بهارات همه پاییز شد......کاسه صبر همه لبریز شد رفت ولی آیینه مهر بود ...... پاک دل و خوب و پریچهر بود رفت ولی شعله به جان ها کشید......آتش غم را به دل ما کشید رفت ولب آیینه نور بود...... زنده دل و دولت مسرور بود اوکه پراز مهرو وفا بود رفت......رفت ولیکن به خدا.زود.رفت رفت ولی پشت مراهم شکست......عهد مرا با غم صدساله بست امدم انگار ولی دیر بود...... کار مرا قسمت تاخیر بود حسرت یکبار دگر دیدنت.....حسرت ان قهقه خندیدنت مانده به دل مانده به دل بیوفا...... درگذر ار علت تاخیر ما روح تو آزاده و آزاد بود.....روی تو خندان و دلت شاد بود دیرشد ای نور دوتا دیده ام.....جای رخت...
11 مهر 1393