بیماری و زیارت
گل پسرک ناز مامان سلام گل قشنگم بذار برات از روزهایی که نبودیم بگم ار اتفاقاتی که برامون افتاد، تلخ و شیرین که البته شیرینیاش بیشتر بود.. سه شنبه ٧ شهریور با عمه ها و عمو مرتضی اینا تصمیم گرفتیم بریم قم و جمکران واسه زیارت، تو یکم تب داشتی من فکر میکردم به خاطر دندوناته اما کم کم تبت شدید تر میشد منم ترسیدم به بابا گفتم من وامیرعباس نمیاییم میریم خونه مامانی تا صبح بریم دکتر اما بابا گفت نه بیایید ان شاءالله چیزی نیست و خوب میشه بهت قطره تب بر میدادیم اما فایده ای نداشت ..خلاصه ساعت تقریبا ٩ شب بود که راه افتادیم و ساعت ١١ قم بودیم رفتیم زیارت حضرت معصومه (س) شما برای اولین بار بود که میرفتی زیارت (قم) منم اخرین بار که رف...
نویسنده :
مامان الی
18:53