یه هفته سخت و کمی دردناک..
امیرعباس مامان از هفته ای که گذشت بذار برات بگم یعنی از چهارشنبه هفته پیش تا چهارشنبه این هفته 23 اسفند: چهارشنبه یه اتفاق بد افتاد برات اتفاقی که وقتی یادش میوفتم جیگرم پاره میشه دلم میخواد که بمیرم.. امیرم ما اماده شده بودیم که بریم بیرون ، ملینا شمارو بغل کردو گفت زندایی من امیرعباسو میبرم شما خودتون بیایید اولش مخالفت کردم اما بعد نادونی کردمو گفتم باشه اما دم در باش تا ما هم بیاییم که یه دفعه نمیدونم چی شد جیغ شما دراومد و گریه کردی و ملینا هم داد زد دستش دستش منم که اصلا نفهمیدم چطوری خودمو بهت رسوندم دیدم دستت لای در حیاط گیر کرده و داری گریه میکنی سریع دستتو دراوردم اما انگشت وسط دست راستت داشت خونریزی میکرد توام هی گریه میکر...
نویسنده :
مامان الی
18:23