امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
آیلی کوچولوآیلی کوچولو، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

❤از وقتی که تو اومدی... ❤

پایان هفده ماهگی

گل قشنگم سلام هفده ماه از ورودت به زندگی ما میگذره الان هفده ماهه که دنیای منو بابا زیباترو رنگیتر شده الان هفده ماهه که منو بابا تمام عشقمونو نثار وجود نازنینت میکنیم تا بدونی چقدر دوستت داریم و بدون تو ما هم نیستیم .. پسر مامان تقریبا دندونات داره کامل میشه از وقتی شربت سندروس میخوری هم اشتهات خوب شده هم خوابت هم شاداب تری خداروشکر طعمشم دوست داری برعکس قطره اهن که اصلا نمیخوردی.. البته شربت خوریتم برنامه داره ها اول میشینی تو سینک ظرفشویی با بابا یکم اب بازی میکنی بعد مبگی بابا به به.. تو حرف زدنم کلی پیش رفت کردی بلافاصله هرچی میشنوی تکرار میکنی.. بازی هایی که دوست داری: گل یا پوچ ، تو هو مثل ما سعی تو پنهون کردن گل تو دستت داری بعد دستا...
21 تير 1392

اپ..

پسرک مامان بعد یه غیبت طولانی سلام امیدوارم که منو ببخشی به خاطر این کوتاهی.. عزیزم این مدت که نبودیم کلی مشکلاتو سختی داشتیم یه وقت فکر نکنی سرگرم خودم بودم و ثبت خاطراتتو از یاد بردما نه عزیزم.. اول یه دو هفته ای درگیر امتحانام بودم شمارو میذاشتم پیش مامانیو میرفتم امتحان میدادم تا یکی دو تا امتحان اخر مامانی مریض شد بنده خدا شما پیش خاله الهه موندی بعد از اینکه امتحانام تموم شد مریضی مامانی روز به روز شدیدتر شد تا جایی که تقریبا یه ماه تو جا استراحت مطلق بود الهی بمیرم برای مامانم خیلی درد و عذاب کشید تو این مدت تا بالاخره با کلی دکتر و طب سنتی و .. الحمدلله الان حالش بهتره درداش کمتر شده ولی فعلا نمیتونه کاری انجام بده واسه همین تو ا...
15 تير 1392

یازده و دوازدهمین دندون + یه اتفاق بد

عزیزم دندونای ١١ و ١٢ شما در تاریخ ٢٩ اردیبهشت رویت شدند.. الانم درگیر در اومدن بقیه دندوناتی الهی بمیرم برات که درد میکششی. واما یه اتفاق بد چند روز پیش من تو اشپزخونه مشغول کار بودم توام داشتی با ماشینت بازی میکردی که یهو صدای گریه ات بلند شد خیلی ترصیدم فورا اومدم سمتت دیدم با پیشونی رفتی تو تیزی لبه دیوار و یه حالت فرو رفته رو پیشونیت ایجاد شد ترسیدم زدم زیرگریه من گریه میکردم تو گریه میکردی به بابا زنگ زدم بیاد ببریمت دکتر یکم که به خودم مسلط شدم و گریه ام بند اومد دیدم توام اروم شدی بعد فهمیدم از گریه من تو گریه میکردی نه از درد اخه گل پسر من خیلی صبوره خوب دردو تحمل میکنه الهی فداش شم.. اما من راضی نشدم باید میبردمت دکتر تا خیالم ...
7 خرداد 1392

میشوجه...؟!!

امروز بعد از ظهر خونه مامانی خواب بودی که یهو بیدار شدی بغل کردم دیدم هی پیشونیتو میخارونی گفتم :‌مامانی چی شده سرت؟ امیرعباس:‌ماما میشوجه میشوجه!! منم میخاروندم برات و بوس میکردم توام میخندیدیو منو بغل میکردیو با لبای ناز غنچه شده ات صورتمو میبوسیدی..(تمام شیرینی زندگی تو لحظه لحظه با تو بودن خلاصه میشه مهربونم!) الهی قربونت برم اون لحظه میخواستم قورتت بدم شیرین زبون مامان اینو از کجا یادگرفتی اخه؟ ...
25 ارديبهشت 1392

دهمین دندون..

سلام عسلکم .. امروز دهمین دندونتم جوونه زد قربونت برم من ، این مدت  که دندون در میاری یکم اذیت میشی همزمان لثه ات واسه سه تا دندون ورم کرده که بالاخره بالای  دندون نهمت امروز بیرون اومد اما سمت چپیا کم موندن که در بیان خیلی اذیت شدی این سری الهی مامان برات بمیره.. این عکسارو دیروز گرفتم وقتی میرفتیم خونه مامانی..     اینجا هم دایی جون داره بهت غذا میده ...
25 ارديبهشت 1392

تجربه جدید..

سلام . پسرکم بذار از تجربه جدیدی که دیشب کسب کردی برات بگم: طبق معمول قبل از خوابوندنت خواستم پوشکتوعوض کنم بعد ازاینکه پوشکتو باز کردم دلم نیومد دوباره پوشکت کنم وتا صبح باز بودی خوشبختانه تا صبح جات خشک خشک بود دوبار تاصبح بیدار شدی اب خواستی بردمت سرپایی گرفتم اما ترسیدی  گریه کردی منم بیخیال شدم دوباره خوابوندمت تا ساعت   نه و نیم صبح که خواب بودی جات خشک بود افرین پسرم .. از این به بعد شبا بی پوشک میخوابی گلم تا خواب راحتتری داشته باشی. امروز رفتیم برای چکاپ خوب بود همه چی خدارو شکر قدت ٧٦ و وزنتم ١٠.٢٠٠  ماشاءالله..
21 ارديبهشت 1392

چهارده ماهگی..

گل پسر مامانی سلام.. بذار قبل اینکه نوروزنامه سال 92 رو به ثبت برسونم برات از چهارده ماهگیو بزرگ شدنت بگم . گل قشنگم یگانه پسرم! ورودت به سومین ماه از دومین سال زندگیت رو تبریک میگم. پسرکم 20 فروردین چهاردهمین ماهگرد به دنیا اومدنت بود مبارک باشه عزیزم !! ان شاءالله 140 ساله شی.. صبح سه شنبه از خواب بیدار شدم چون وقت دکتر داشتی برای چکاپ، دیگه دانشگاه نرفتم شما رو اماده کردم بعد با هم رفتیم پیش دکتر خدارو شکر گوش شیطون کر بعد چند ماه وزن نگرفتن بالاخره عددصحیح وزنت دو رقمی شد (١٠) قدتم به گفته دکتر خوب بود (٧٥).. خانم دکتر سفارش کردند که زیاد بهت برسم شیرینیجات و بستنی بهت زیاد بدم و .. بعدش موقع برگشت رف...
21 ارديبهشت 1392

15 ماهگی یکی یدونه ام..

سلاااااااااااااام گلپسرم تاج سرم چطلوی مامی ١٥ ماهت شد نازنینم ببین ماشاءالله چه زود داری بزرگ میشی کم کم داری مرد میشی عسلم قربونت برم من نازنینم.. چکاپ بمونه واسه فردا امروز جمعه است و بسته.. و اما کارای جدیدت: پسرک مامان چشمک میزنه،‌حسابی و اب دار ماچ میکنه (بوووووووووووووس)، مثل ورزشکارا بازو میگیره عاشق باباشه منم دوست داره اما کلا با مردا راحتتره.. کلمات جدید: باب = اب  / دمو = زن عمو / تووووو= توپ  /به به به= هرچی خوردنی باشه شعر ببعی میگرو هم یادگرفته البته تو جواب همه رو میگه بع بع بع   چهارشنبه چون مامانی وقت دکتر داشت با خودم بردمت سرکلاس استاد مطهری اما خیلی شیطونی و س...
20 ارديبهشت 1392

عکسای جدید

اینم دایی جون خوش تیپه!! دایی جون خیلی محکم گرفتیه!! بابا یکم شلش کن.. بابا ول کن دیگههههههههههههههه!! الهی فدای نماز خوندنت بشم که وقتی میری سجده زیر لب زمزمه میکنیو ذکر میگی خیلی ناز لباتو بی صدا تکون میدی.. پسر با حجاب مامانی ...
16 ارديبهشت 1392